همراه


وقتی فهمیدی قرار نیست

با هر زن یا دختری که دوست شدی،به رختخواب بری ؛

هر وقت یاد گرفتی بدون توقع دوستی کنی ...

هر وقت فهمیدی هر کسی که دوستت شد ،

دوست دخترت نیست

و برای جواب سلامش باید به یک علیک محترمانه فکر کنی

نه به پیدا کردن یک مكان خالی ...

اونوقت میتونی

روی همراهی و همدلی یک جنس مخالفت حساب کنی...

مگه الكيه

چــرا آدمـــا نمیـــدونن بعضــــــــی وقتهــــا خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی :

" نــــــــــــــــذار برم "

یعنـــــــی بــرم گــــردون
سفــــت بغلـــــم کـــن

...

ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــــه ت و

بگــــــو :

"خدافــــظ و زهــــر مـــار

بیخــــــود کــــردی میگی خدافـــــظ

مگـــــه میـــذارم بــــری؟!!

مــــــگه الکیــــــــه!!


دلم................


من می دانم



دلم تا همیشه در وسط ترین



نقطه ی زندگیت جا مانده است



جایی بین خواستن و نخواستن



جایی بین بودن و نبودن



جایی بین رفتن و نرفتن



جایی بین ....... این نقطه های خالی ...



جا مانده

من........


بیا آخرین شاهکارت را ببین....


مجسمـه ای با چـشمانی باز خیره به دور دست....


شاید شرق،شاید غرب مبهوت یک شکست....


مغلوب یک اتفاق ،مصلوب یک عشق، مفعول....


یک تاوان خرده هایش را باد دارد می برد.....


و او فقط خاطراتش را محکم بغل گرفته…


بیا آخرین شاهکارت را بیبین....


مجسمه ای ساخته ای به نام من

david

david:

فرا رسيدن نيمه شعبانيه رابه تمامي مسلمانان تبريك ميگويم

.

.

.

.

.


فرق بين ازدواج وعشق............


شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟

استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد

داشته باش كه نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی...

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.

استاد پرسید: چه آوردی ؟

با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به

امید پیداكردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.

استاد گفت: عشق یعنی همین...!

شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست ؟

استاد به سخن آمد كه : به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش

كه باز هم نمی توانی به عقب برگردی...

شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهی با درختی برگشت .

استاد پرسید كه شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین

درخت بلندی را كه دیدم، انتخاب كردم. ترسیدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالی

 برگردم .

استاد باز گفت: ازدواج هم یعنی همین...!

و این است فرق عشق و ازدواج ...


برآی تَمآم لَحظآتـﮯ

بآورتـــ بِشَود یآ نـﮧ


روزﮮ مـﮯ رسُد کـﮧ دِلَتــ برآﮮ هیچ کَس؛


بـﮧ اَندآزه ﮮ مَـטּ تَنگــ نَـפֿوآهَد شُد


برآی نِگآه کَردَنمـــ


כֿـَندیدنمـــ


اَذیتـــ کردَنمــــ


برآی تَمآم لَحظآتـﮯ کـﮧ دَر کـ ـنارَم دآشتی


روزﮮ خوآهد رسید کـﮧ در حَسرَت تِکرآر دوبآره مَـטּ خوآهـﮯ بود


می دآنم روزﮮ کـﮧ نبآشَم "هیچکَس تکرآر مـטּ نخوآهد شُد

عشق بي همتا

 

بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

آسمان پر باران چشم هایم

بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه

بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد

وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟

 


تقديم به شما دوستان

يادت


نمی نویسم ...,نمی نویسم متن های غمگین متن های عاشقانه متن های تنهایی متن های احساسی عاشقانه سایت عاشقانه love

هی لعنتی ...



اون طوریم که تو فکر میکنی نیست ...



شاید عاشقت بودم،روزی .....!



ولی ببین بی تو



هم زنده ام،



هم زندگی میکنم ...



فقط گاهی در این میان،



یادت ...



زهر میکند به کامم زندگی را ...



همیــــــــن...

كاش.......

عکس در حال بارگذاری است. لطفا چند لحظه صبر کنید.


 
♥کـ ـآشـ مـــــے شـ ـد ...


یکــ لحظـ ـهـ جآیمــآنـ رآبآ همـ عوضـ کنیمـ ...


شآیـد تُــ میفهمیدے چهـقـدر بے انصآفے .


و منـ مـــــے فهمیـ ـدمـ چـ ـرآ